اما خوشبختانه, با تمام جزییات این سناریوی دردناک, هم کپکام و هم نینجاتئوری سر حرفشان ایستادند و عنوانی را به دست بازیکنندهها دادهاند که هم طرفداران قدیمی این مجموعه را راضی میکند و هم طرفداران جدید. بازیای که از لحاظ حس و حال, داستان و صدالبته گیمپلی به دیوانگی همان نسخههای گذشته است. DmC به قدری عالی است که حتی طرفداران سرسخت دانته هم که بازی را تحریم کرده بودند را به سوی خود خواهد کشاند! فکر کنم بعد از این مدت, دیگر قیافهی دانته برای همه قابل هضم شده باشد, هرچند که گیمپلی Hack and Slash فوقالعادهی DmC به قدری خوب طراحی شده است که قیافهی دانته نمیتواند مانع از لذت بردن شما از بازی شود. پس اگر شما هم جز آن کسایی هستید که هنوز در جو دانتهی جدید گیر کردهاید, بهتر است هرچه سریعترسری به دنیای DmC بزنید; زیرا یک دنیا پر از ضربات شمشیر و مبارزاتی دیوانهوار را از دست خواهید داد, چیزی این روزها کم پیدا می شود.
روزگار شیطان
همانطور که میدانید DmC ریبوتی (Reboot) است برای سری “شیطان هم میگرید” و قصهی دانته, ویژیل, گذشته پدر و مادرشان و همچنین “مانداس” ((Mundos را با تغییراتی از نو روایت میکند. داستان DmC در یک دنیای موازی به وقوع میپیوندد, جایی که در دنیای اول مردم در ظاهر زندگی عادی خود را میگذرانند. اما در حقیقت این شیاطین هستند که حکومت شهر را بر عهده دارند; چیزی که مردم شهر از آن بی خبراند.
شیاطین خبیس به سرکردگی “مانداس” مردم را با نوشیدنیهای مسموم و سیستم بانکداری تبدیل به بردهی خود کردهاند و با استفاده از رسانههای جمعی همانند تلوزیون ذهنشان را برای رسیدن به اهداف خود شستشو میدهند. این در حالی است که در دنیای دوم که لیمبوسیتی (Limbo City) نام دارد و تنها شیاطین قادر به ورود به آن هستند. تمام اهداف پشت پردهی “مانداس” قابل مشاهده است. وقتی در لیمبوسیتی قدم میزنید, میتوانید شیاطینی که در ظاهر انسان در میان مردم رفت و آمد میکنند را تشخیص دهید. میتوانید وجه شیطانی دوربینهای امنیتی که ۲۴ ساعته رفتار مرد را زیر نظر دارند ببینید و میتوانید به عینه درک کنید که چه بلاهایی در حال آمدن بر سر مردم شهر است. اما این تمام ماجرا نیست, “مانداس” در ذهن خود اهداف شومی را پرورش میدهد, و آن چیزی نیست جز نابودی تمامی انسانها. قصه DmC از جایی شروع میشود که سازمانی زیرزمینی به نام The Order که ریاست آن را برادر دانته “ویژیل” بر عهده دارد, به صورت مخفی در حال مبارزه با حکومت “مانداس” است. ویرژیل برای علنی کردن این مخالفت به سراغ دانته میآید, تا با کمک او “مانداس” را از تخت ظلم و ستم پایین بکشند. در این بین دانتهای که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده, به حقایق جدایش از آنها پی میبرد و این مسئله سب میشود تا در کنار نجات بشریت, هدف شخصیای هم او را برای از بین بردن “مانداس” به سمت جلو سوق دهد.
در همان ابتدا که بازی را آغاز میکنید با دنیایی مواجه میشوید که تفاوت آن با دنیایی که کپکام طی این ۱۰ سال خلق کرده بود قابل تشخیص است. دیگر از آن طراحی گوتیک و تاریک “شیطان هم میگرید” های گذشته کاسته شده است. طراحی ساختمانها و خیابانها از تم قرون وسطایی و فانتزی فاصله گرفته و مدرنتر شدهاند. اما نکته اینجاست که این نوع فضاسازی نینجاتئوری همگام با حال و هوای داستان است وبه هیچ وجه تنها برای ایجاد تغییری بیهدف صورت نگرفته است.
لیمبوسیتی که در اختیار شیاطین است, همانند یک شیطان زنده عمل میکند; نفس میکشد, برای کشتن شما تلاش میکند, شما را از رسیدن به اهدافتان دور میکند و همچنین حرف هم میزند و این حس زنده بودن دنیای بازی به خوبی به بازیکننده منتقل میشود. از شخصیتپردازی عالی شخصیتها هم نمیتوان گذشت. با اینکه ظاهر دانته تغییر کرده اما در باطن با همان دانتهی بظلهگو و دیوانه طرف هستیم که با دشمنان گندهتر از خودش کل کل میکند. شخصیت “مانداس” هم به واقع در نقش خود در قالب یک شیطان بیکله در آمده است!
قصهی جدید دانته از نگاه نینجاتئوری به خوبی روایت میشود و با اینکه فضاسازی محیطها و ریشهی داستان دچار تغییراتی شده, اما همان حس و حال مجموعه را در بطن خود حفظ کرده است و برخلاف تمامی نظرهای منفی قبل از عرضهی بازی نینجاتئوری به خوبی توانسته تا نگاهی تازه به دانته و دنیایش بیاندازد و قدم اول را با موفقیت بردارد.
قلب تپندهی شیطان
شاید تاکنون داستان جذاب زندگی دانته یکی از نکات مهم مجموعهی “شیطان هم میگرید” بوده است, اما بدون شک کسی نمیتواند منکر این شود که عنصر اصلیای که باعث شد این عنوان اینگونه مورد توجه بازیکنندهها قرار بگیرد, گیمپلی جذاب, سریع و منحصر به فردش بود. بعد از اینکه اولین عکسها را از دانتهی تغییریافته دیدیم, چیزی که بیشتر از ظاهر جدید دانته, هواداران را مضطرب کرده بود, ترس از سیاستهای کپکام در تغییر دادن گیمپلی آشنای بازی موازی با ظاهر آن بود. اما با شروع بازی پی خواهید برد که تمام قولهای سازندگان در راستای حفظ همان روند گذشته به حقیقتی دلچسب تبدیل شدهاند. دانته باری دیگر با چندضربهای تمام نشدنیاش بازگشته است. هنوز به رسم بازیهای قبلی مهمترین عنصر لذت در درگیریها استفاده از سلاحهای گوناگون با انواع و اقسام چندضربهای مختلف است. DmC گیمپلیای را عرضه میکند که برای لذت بردن از آن باید به همان اندازه که از شصتهایتان کار میکشید, مغزتان را هم برای اجرای چندضربهای طولانی و متفاوت به کارببندید!
از تعریفهای ابتدایی گیمپلی زیبای بازی که بگذریم, میرسیم به جزییات آن و صدالبته اولین سلاح دانته یعنی Rebellion. این شمشیر که به عنوان سلاح پیشفرض از همان ابتدای بازی در اختیار دانته قرار دارد, از قدرت و سرعت متوسطی بهره میبرد و شامل تعدادی چندضرب میباشد که بر روی زمین و هوا قابل اجرا بر روی دشمنان است. در ابتدای بازی Rebellion تمام نیازهای شما را در زمینهی درگیریها برطرف میکند و به خوبی با ترکیب کلیدها میتوانید از ترکاندن دشمنان لذت ببرید, اما طولی نمیکشد که چندضربهای Rebellion به تنهایی تکراری میشوند و آن جذابیت ابتدای بازی را ندارند, در حالی که قویتر شدن دشمنان هم باعث میشود که این شمشیر کارایی چندانی نداشته باشد. اینجاست که این جای خالی را دو سلاح دیگر دانته که از پدر و مادرش به او به ارث میرسند به خوبی پر میکنند و فرصتهای بیشتری را برای اجرای چندضربهای ترکیبی و متفاوت به بازیکننده میدهند.
سلاح فرشتهای دانته Osiris نام دارد , سلاحی سبک که توانایی اجرای سریعتر چندضربها را به بازیکننده میدهد و جان میدهد برای انتقال مبارزات به هوا و پاره پاره کردن دشمنان با حرکات سریع و بی وقفه. از سویی دیگر سلاحی شیطانیاش Arbiter بسیار قوی و صدالبته کندتر از Rebellion است و ساخته شده برای فرود آوردن ضربات سنگین بر سر دشمنان بیچاره! البته این تمام تواناییهای این دو سلاح نیست,بلکه دانته قادر است دشمنان را با استفاده از زنجیرهایی که به سلاح Arbiter متصل است به سمت خود بکشد و یا خود را با استفاده از زنجیرهای Osiris به سمت اهداف از پیش تعیین شده و دشمنان بکشاند.
البته نباید از سلاحهای گرم دانته نیز چشمپوشی کرد, دو کلت معروف دانته یعنی Ebony و Ivory در کنار یک شاتگان و یک اسلحهی نارنجک انداز را هم به زرادخانه دانته اضافه کنید, تا ببینید نینجاتئوری چه برنامهای برای مبارزهها ریخته است.
تمام اینها در حالی است که نینجاتئوری پای خود را فراتر گذاشته و برای پرکردن جای خالی احتمالی درگیری ها و دیوانهوارتر کردن چندضربها دو سلاح دیگر هم به دستان دانته سپرده است. Eryx و Aquilaسلاحهایی هستند که به ترتیب تقریبا در همان کلاس ضربات قوی و کند و سبک و سریع جای میگیرند, اما مهمترین تفاوتشان این است که یک لیست بلند بالای دیگر به چندضربهایتان اضافه میکنند.
اکنون این شما هستید, اسلحههای دانته و سلیقهتان در اجرای چندضربهای فراوان. بدون شک باید گفت که سیستم مبارزات DmC در حال حاضر بهترین سیستم در بین تمامی بازیهای این مجموعه و یکی از کاربردیترین و نوآورانهترین سیستمها در بین بازیهای ژانر Hack’n Slash است. به دلیل توانایی سریع دانته در تعویض سلاحهایش بازیکننده این قابلیت را دارد تا در کسری از ثانیه اسلحههای خود را تعویض و یا برای استفاده از هرکدام برنامهریزی کند. البته ناگفته نماند که هرکدام از سلاحها لیستی از فنون تقریبا متفاوتی را در اختیار بازیکننده میگذارند.
از سویی دیگر, نینجا تئوری در طراحی دشمنان هم کم نگذاشته است. دشمنان متفاوت با نقاط ضعف متفاوت باعث شده تا هرلحظه سلاحهای خود را برای پیدا کردن نقاط ضعفشان تغییر دهید. در این بین دشمنانی هم یافت میشوند که برای مثال تنها به وسیلهی سلاحهای شیطانی (Arbiter, Eryx) یا فرشتهای (Osiris, Aquila) دانته ضربه میخورند.
البته گیمپلی DmC چندان بدون مشکل هم نیست. اولین چیزی که در حین درگیریها برای بسیاری همچون نگارنده مشکلساز میشود, نبود یک سیستم هدفگیری دستی است. بازی اهداف را به صورت خودکار برای انجام حملاتی همچون تیراندازی هدفگیری میکند, اما این مسئله باعث شده تا در بعضی از مواقع سیستم خودکار هدفی متفاوت از هدفی که بازیکننده در ذهن دارد را انتخاب کند و این سبب به وجود آمدن خلل در جریان اجرای چندضربها میشود. در نهایت از کوتاه بودن گیمپلی بازی هم نمیتوان گذشت, DmC در مقایسه با شماره چهارم کوتاه است. هرچند که گیمپلی جذاب بازی همراه با درجههای سختی فراوان بر این ضعف تا حدودی درپوش می گذارد, اما چنین ضعفی برای چنین بازیای قابل قبول نیست!
شاید مهمترین نگرانی ما مربوط به گیمپلی DmC بود, که خوشبختانه نینجاتئوری به خوبی از پسش برآمده و آن را نسبت به گذشته چند گام هم رو جلو سوق داده است. پاره پاره کردن دشمنان با استفاده از سلاحهای مختلف دانته; همراه با طیف وسیعی از چندضربهایی که در اختیارتان میگذارد, چیزی نیست که به این راحتی در دنیای بازیهای Hack’Slash یافت شود, که بخواهید از دستش بدهید.
جهنم شیطان
مطمئنا تاکنون خیالتان از DmC و دنیایش راحت شده, اما بهتر است بدانید که دست پخت نینجاتئوری در زمینهی گرافیک هم عالی عمل کرده است. با نگاهی به دنیای بازی پی خواهید برد که نینجاتئوری در استفاده از موتور پایه ی آنریل کم کاری نکرده و این موتور هم در خلق دنیای پویای بازی ضعفی نداشته است. بااینکه سرعت پردازش بازی برروی کنسولها ۳۰ فریم در ثانیه است و این موضوع قبل از عرضهی بازی نگرانی بسیاری را برای مبارزات سریع بازی به همراه آورده بود, اماهمانطور که سازندگان قول داده بودند, این سرعت پایین آهنگ فریم تقریبا به چشم نمیآید و خللی در تجربهی بازیکننده وارد نمیکند.
از اینها که بگذریم, DmC در زمینهی گرافیک و جلوههای دیداری هم سر بلند بیرون میآید. گرافیک بازی به واقع زیبا است و این مسئله علاوه بر طراحی محیطهای متفاوت بازی نسبت به نسخههای گذشته, دنیای فوقالعادهای را جلوی شما قرار میدهد. در نهایت بیانصافی است که از انیمیشنهای نرم و روان دانته و رقص شمشیرش حرفی نزد, این در حالی است که انیمیشنهای موشنکپچر شدهی میانپردهها هم از کیفیت بسیاری برخوردارند و نینجاتئوری به جزییات آنها در حد حرکات چشم کاراکترها هم توجه داشته است.
صداگذاری و موسیقیهای ارجینال بازی هم عالی هستند. صداپیشگی شخصیتها مشکلی ندارند و این مسئله در درک بهتر داستان بازی کمک فراوانی کرده است. از طرفی موسیقیهای متن نواخته شده به وسیلهی گروه راک/الکترونیک هلندی Noisia هم با اینکه به اندازه نسخههای قبل با گیمپلی بازی بسط نخوردهاند, اما قابل قبول هستند و در بالا بردن آدرنالین خونتان در حین اجرای فنون نقش خود را به خوبی ایفا میکنند.
DmC هم در ارائهای داستانی وفادار به ریشههایش (البته با ایجاد تغییراتی) و هم گیمپلیای که طرفداران مجموعه “شیطان هم میگرید” طلب میکردند, موفق عمل کرده است. شاید دلمان برای موهای سفید و ظاهر اصلی دانته تنگ شود, اما نینجاتئوری در زنده نگاه داشتن قلب این مجموعه یعنی مبارزات مرگبار و سریعش بینقص عمل کرده است, و این میتواند شروعی باشد برای این مجموعه که به دستان نینجاتئوری بدرخشد. نگاهی دیگر به داستان دانته و پیشرفت سیستم مبارزات سبب شده تا شکارچی شیطان بازی دیگر خوشحال و خندان صحنه را برای مدتی ترک کند.
۸٫۵/۱۰
منبع:dbazinews.com
نظرات شما عزیزان: