بازگشت از کما/بیوگرافی SAMUEL FISHER
بهترين و برترين بازي ها تقديم به تمام بازي خورها
تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391
نویسنده : داني

تجربه و تبحر چیزی بود که سم زیاد داشت
سم مشارکت جدی در جنگ خلیج داشت به همین منظور تعلیمات بسیار سخت و حرفه ای را دیده بود.او استعداد بسیار زیادی در امر نفوذ به مقر دشمن و کسب اطلاعات و نیز عملیات خرابکاری داشت.سم کم کم وارد third echelon که بخشی از NSA بود شد.لامبرت که بالاترین مقام این سازمان بود از دوستان قدیمی سم بود که او را ترغیب به همکاری با این سازمان میکرد.عملیات پشت عملیات.تماما موفقیت آمیز.سم به یک نیروی زبده و همه فن حریف تبدیل شده بود.حال او دیگر یک وزنه سازمان محسوب میشد.او مسلط به چندین زبان زنده دنیا نیز بود از جمله پارسی,عربی,اسپانیایی,کره ای و…اما قصه همین جا به پایان نمیرسد.سازمان های جاسوسی جولانگاه جاسوسان و نفوذیانی است که حاضرند برای رسیدن به اطلاعات لازمه هر کاری بکنند.لامبرت طبق تحقیقاتش به جاسوسی در گروه رسیده بود.میدانست کسی هست که کار خرابی میکند.لامبرت بزرگترین دروغ زندگیش را به کسی گفت که بهترین دوست او بود.هیچ وقت تصورش از رساندن این خبر به او اینگونه پریشان و از خود بی خود شدن نبود.لامبرت برای اینکه دختر سم از آسیب هاس احتمالی مصون بماند و نیز خود سم به او میگوید که دخترش توسط تصادف اتومبیلی درگذشته است.راننده اتومبیل به دلیل مست بودن تعادل خوبی نداشته است.


یک دروغ یک اشتباه خروارها پشیمانی
از تو میپرسم.لحظه ای با خود تنها باش.خوب فکر کن.خواهش میکنم خوب فکر کن.فرض را بر این بگذار که تنها کسی را که در این دنیا از همگان بیشتر دوستش داری و تمام برنامه ریزیهایت و تمام اهدافت و تمام تلاشهایت برای او,رضایتش,آرامشش و جلب نظر او باشد از دست رفته است.دیگر او را نداری.تمام خاطراتت با او پر.اشک ها و لبخندهایت پر.سم پس از شنیدن خبر دیگر سم همیشگی نبود همان طور که از زبان دوستش شنیدیم.سم در موازات تحمل این رنج بزرگ ماموریتی را از سوی NSA دریافت میکند که حال بایستی به گروه JBA نفوذ میکرد.کار دشواری بود.به هر ترتیب این کار مانند دیگر کارهایش انجام داد.حال در طی فرآیند عملیاتهایش برای جلب نظر آن سازمان بر سر دوراهی قرار گرفته بود.آنها لامبرت را جاسوس و فرد خطرناکی قلمداد میکردند و سم بایستی یا او را میکشت و یا اعتبارش را در گروه از دست میداد و لو میرفت و باقی ماجرا که معلوم نبود چه بر سر او می آمد! سم بهترین دوستش را از بین برد.سم پس از مدتها ماموریتی را از سوی یکی از تحلیل گران NSA دریافت میکرد.او بایستی اینبار به سراغ جانشین نابکار لامبرت در گروه THIRD ECHELON میرفت.اما محرکه سمی که دیگر رمقی برای گذراندن ادامه زندگی نداشت چه بود؟اینکه دختر او عزیز جانش و امید زندگانیش زنده است.سم به هر ترتیب رید را از میان برداشت و سارا را با تمام علاقه هایش ملاقات کرد.زندگی رنگ و بویی تازه میگیرد.


حال میرویم برای سگ کشی
سم روزگار خوبی را پشت سر میگذاشت تا اینکه ماموریتی سری به او محول میشود.سرکوب گروه های تروریستی که قصد از بین بردن آمریکا را دارند.و سم همچنان میتازد و اینبار یادش خواهند ماند سارا تمام زندگی اوست بایستی بیشتر با او باشد.همه ما امیدهایی داریم توجهمان را خرج بی ارزشترین چیزها نکنیم ما تمام عمر را فرصت نداریم.

منبع:dbazinews.com


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: نقدبازي هااخباربازي هاخبرهاي مهم
برچسب‌ها: اخبارجديدبازي ها
آخرین مطالب